loading...
سايت رسمي دانشجویان پرستاری همدان نيم سال دوم-1391
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
يلداي هرسالتان خوش وخرم وبه ميمنت وشادي 0 310 saeid
6ویژگی مهم یاران موعود عصر(عج) 0 87 saeid
فواید سبیل برای آقایان را بدانید 0 85 saeid
دختر عموی ((phd)) دار ما(داستان کوتاه) 0 69 saeid
محبوب خدا 0 64 saeid
حماقت یا جنون عشق؟ 0 66 saeid
دوستی.... 0 62 saeid
بيانيه شركت در نظرسنجي 0 65 saeid
نيمه شعبان مبارك 0 101 saeid
مرکز علوم و اعصاب ایران قطب علمی جهان می‌شود 0 77 saeid
اعلام تعرفه‌های جدید دندانپزشکی از هفته‌ آینده/ کاهش 70 درصد پرداختی مردم از \"خدمات د 0 83 saeid
هیچ ارتباط الکترونیکی از کنترل کامل سرویس‌های جاسوسی آمریکا مصون نیست/ \"NSA 0 90 saeid
خردسال ترين شهيد حملات داعش تصوير 0 93 saeid
بيوگرافي بهادر مالكي صداپيشه فاميل دور گفتوگو 0 205 saeid
شناسنامه فاميل دور 0 480 saeid
معرفي ديبي 0 141 saeid
كه بايان در اگر.... 0 75 saeid
در كلاه قرمزي 93 چه گذشت عكس وتيپوگرافي كامل 0 105 saeid
فامیل دور وببعی به صورت مستقل وارد انتخابات شدند! 0 72 saeid
بیوگرافی بچه فامیل دور عکس 0 360 saeid
lovely pics 0 68 saeid
چه کیفی میده اگه...... 0 74 saeid
داشتن ابرو خیلی مهمه عکس 0 78 saeid
دروغ میگم؟ 0 76 saeid
همه چی حل شد وقتی 0 63 saeid
گلایه یه هموطن لر از خدا 0 96 saeid
تفعلی براستاد سخن 0 66 saeid
حال واحوال! 0 66 saeid
چرا در سايت برخي از برنامه ها اجرا نميشه مثل صندلي داغ و...؟؟؟ 0 93 saeid
زمستونه وبرفو بارونه و... 0 101 saeid
سعیداسکندری بازدید : 62 چهارشنبه 20 شهریور 1392 نظرات (0)

ﻣﮑﺎﻟﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻡ ﺑﺎ ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺪﺭﺵ :

ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ: ﮐﺠﺎﯾﯽ ﻋﺠﯿﺠﻢ ؟

ﺧﯿﺎﻡ : ﻣﺎﯾﯿﻢ ﻭ ﻣﯽ ﻭ ﻣﻄﺮﺏ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻨﺞ ﺧﺮﺍﺏ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﺭﻫﻦ ﺷﺮﺍﺏ ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ: ﻣﺸﺮﻭﺏ !؟؟

ﻣﮕﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ؟؟؟

ﺧﯿﺎﻡ: ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﯾﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﺭﻍ ﺑﻮﺩﻥ ﺯ ﮐﻔﺮ ﻭ ﺩﯾﻦ، ﺩﯾﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﺩﻭﺯﺩﺧﺘﺮﺵ : ﺑﺎ ﮐﯿﺎ ﻫﺴﺘﯽ ﺣﺎﻻ ؟؟؟

ﺧﯿﺎﻡ: ﻓﺼﻞ ﮔﻞ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﻭ ﻟﺐ ﮐﺸﺖ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺣﻮﺭﯼ ﺳﺮﺷﺖ ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ : ﺁﺩﺭﺱ ﺑﺪﻩ ﺑﺒﯿﻨﻢ !!!

ﺑﯿﺎﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﺩﻫﻨﺸﻮﻧﻮ ﺻﺎﻑ ﮐﻨﻢ !!!

ﺧﯿﺎﻡ: ﺭﺍﻩ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﻭ ﺷﯿﺦ ﻭ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﺳﻮﺍﯼ ﺩﮔﺮ

ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ: ﺍﻧﻘﺪ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺑﺨﻮﺭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﯼ !!!

ﺧﯿﺎﻡ: ﮔﺮ ﻣﯽ ﻧﺨﻮﺭﯼ ﻃﻌﻨﻪ ﻣﺰﻥ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻣﮑﻦ ﺗﻮ ﺣﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ

ﺩﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ: ﺑﺮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ ﺑﻤﯿﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭ

ﺧﯿﺎﻡ : ﭼﻮﻥ ﻣُﺮﺩﻩ ﺷﻮﻡ ﺧﺎﮎ ﻣﺮﺍ ﮔﻢ ﺳﺎﺯﯾﺪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺮﺍ ﻋﺒﺮﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﺯﯾﺪ

سعیداسکندری بازدید : 160 شنبه 11 خرداد 1392 نظرات (0)

يه روزي يه جايي يه دل شكوندم

                        يكي عاشقم شد به پاش نموندم

چه اسون چه راحت ازش گذشتم

                     دلم رو به قلبي ديگه سپردم

پريشون و گريونو دل شكستم

هنوزم به هيچكي دلي نبسته

چقدر ميگفت دوباره دوباره برگرد

چه روزا كه بي من تنهايي سركرد

اما حالا كه دارم فكر ميكنم ميبينم انگار

 اوني كه باخته بازي رو فقط من بودم اين بار

حتي يه بار نشد كه بعد از اون عشقو ببينم

 از شدت عشق از رو لبي بوسه بچينم

 

پريشونم پريشونم من ديگه بيتو  نه...... نميتونم

نميخونم نميخونم من ديگه بيتو نه........ نميخونم

.

.

براي دانلود اهنگ كليك كنيد 

سعیداسکندری بازدید : 67 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

کل خاطره های من سه رنگ بیشتر نیست../سفید/خاکستری/سیاه...میپرسی چرا؟ ...کودکیم صاف وزلال وپاک همچون رنگ سفید* جوانیم خاکستری...وپیریم(اکنون) سیاه....! اری زندگی یک خط مستقیم است...خطی از سفید به سیاه ...! رنگ خاکستری در حسرت سفید وسیاه دل حسرت خاکستری! خدایا مرا در اغوشت بگیر ومرا از این رنگ های سه گانه رهاییم ده و باقلموی محبت ولطف خویش سیز گردان..../* ..¤¤ زندگیتون همیشه سبز ¤* ...ازخدابخواین که هممون رو باز توی اغوشش بگیره وازگناه سیب ممنوعه بگذره*

سعیداسکندری بازدید : 60 جمعه 06 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :
عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست …

jalalgharaee بازدید : 67 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

 

یه جاهای قشنگی تو زندگی هست . . . - www.TakPayamak.com

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
اونی که زود میرنجه زود میره ، زود هم برمیگرده . ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره ، اما دیگه برنمیگرده . . .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
بزرگ‌ ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته ‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری ، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته ، فراموش نکنی .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر دنیاست . . .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
از درد های کوچیکه که آدم می ناله ؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی ؛ عشق تو کاملا واقعیه .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته .

 به یک‏جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی :
کسی که دوستت داره ، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش .

 

و بالاخره خواهی فهمید که :

 

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر” فقط یه شوخی بود ” هست .
یک کم کنجکاوی پشت ” همین طوری پرسیدم ” هست .
قدری احساسات پشت ” به من چه اصلا ” هست .
مقداری خرد پشت ” چه میدونم ” هست .
و اندکی درد پشت ” اشکالی نداره ” هست .

 

یه جاهای قشنگی تو زندگی هست - www.TakPayamak.com

 

زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر . . پر از خار . . . پر از برگ لطیف . . .
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند . . . !

 

jalalgharaee بازدید : 54 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)
از رفتارهایمان حالم بد است ،
از طرز رانندگیمان ،
از هجوم تاتارگونه به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده ،
از برخورد و نگرش نسبت به جنس مخالف ،از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهرو مادر و بی غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران ،
از تحلیلهای سیاسی
و اقتصادی درتاکسی ،
از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران ،
از آشغال ریختن در خیابان ،
از یکی نبودن حرف و عمل ،
از تعارفهای بی مورد ،
از غیبت کردنهای کثیر ،
از تغییر نظرهای یک ساعته ،
از جو حاکم بر ورزشگاه ها ،
از عشقهای یک شبه ،
از انتخاب دوست بر مبنای نوع خودرواش ،
از چاپیدن یکدیگر ،
از قسم ها و دروغهای بی حد و حصر ،
از بی مطالعه بودن،
از تن دادن و دل ندادن
از رفتارهایتان در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه ،

از عدم رعایت نظافت شخصی ،
از مدرک گرا بودن ،
از کلاس گذاشتنهای بی مورد،
از جوکهای قومی ،
از نژاد پرستی ،
از ادعاهای گزاف راجع به مشاهیر ایران و عدم شناختشان ،
از قسطی خریدن بنز برای فخر فروشی ،
از رقصیدن در مهمانی با روسری ،
چه به روزمان آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

maryam بازدید : 69 دوشنبه 19 فروردین 1392 نظرات (0)

 

...شاید روزی در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگویی: ‏ این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...

maryam بازدید : 71 دوشنبه 19 فروردین 1392 نظرات (0)

 

لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی... تمام ابدیت عشق را به یک نگاه می فروختم ‏ اگر...... ‏ لحظه ماندنی بود و خاطره رفتنی...!

سعیداسکندری بازدید : 83 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

 

سلام

بچه ها من شبانه روز با وجود سرعت كم اينترنت سعي كردم كه مطالب زيادي رو در سايت قرار بدم والان هم دارم تلاشم رو ميكنم.

فقط مطالب اصلي ومهم در صفحه ي اصلي سايت قرار داده ميشن... بقيه ي مطالب ميرن به قسمت موضوعات.

ميتونيد به موضوعات كه مراجعه كنید

موفق باشيد.

سعیداسکندری بازدید : 57 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ، ازش یه غول اومد بیرون
بهم گفت آرزو کن
گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !!؟؟
خیلی منطقی بود لامصب !

..!

سعیداسکندری بازدید : 64 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
گوش دادم...
در خيابان وحشت زده ي تاريک
بک نفر گويي قلبش را مثل جسمي فاسد، زير پا له کرد...
در خيابان وحشت زده ي تاريک
يک ستاره ترکيد....
گوش دادم...

روزها رفتند و من ديگر
 خود نميدانم کدامينم...
 آن من سرسخت مغرورم...
 يا من مغلوب ديرينم؟
سعیداسکندری بازدید : 48 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته...............
اگر پرسید کجا.......
بگویید رفته بخوابه.......
چیه حتما نباید یه چیز عشقی باشهههههههه...........
روانیم خودتییییییی...........
سعیداسکندری بازدید : 57 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
باران باشد................ 
نسیم بوزدددددددد.......... 
تو هم باشی..............
منم میرم خونه اصلا از این قرتی بازیا خوشم نمیاد...........
سعیداسکندری بازدید : 53 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
سرخ پوست پیر به نوه خود گفت :
فرزندم درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست یکی از گرگ ها شیطان به تمام معنا ، عصبانی ، دروغگو ، حریص و پست است گرگ دیگری آرام ، خوشحال ، امیدوار ، فروتن و راستگو .
پسر کمی فکر کردو پرسید پدر بزرگ کدامیک پیروز است ؟
پدر بزرگ بی درنگ پاسخ داد همانی که تو به ان غذا میدهی
سعیداسکندری بازدید : 47 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
کلاس دوم بودم که میزای کلاسمون سه نفره بودن یکی از هم میزیام ایام عید رفتن سفر که تصادف کردن همه اعضا خونوادشون مردن(خدا رحمت کنه رفتگان شما)خلاصه معلممون سر کلاس گفت اگه کسی خاطره یا حرفی درباره این مرحوم داره بیاد بگه!هیشکی نرفت!منه ابله یهو از دهنم در رفت گفتم آخ جون از این به بعد دو نفره میشینیم!!!!کلاس=انفجار هیروشیما.............من=گوجه قرمز..........معلم=هیتلر...............
سعیداسکندری بازدید : 55 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
.
.
.
.
.
1.الان توی اینترنتی
3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10. الان چک کردی ببینی واقعا جا انداختم عدد 6 رو یا نه
11. الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم
سعیداسکندری بازدید : 56 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
من موندم چرا میگن فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است؟
مگه فرزند اقا غلام چشه؟؟؟
یا اقا چنگیز؟؟؟
حتی اقا خیرالله؟؟؟!!
یکم انصافو رعایت کنید تو رو خداااااااااااااااااااااااااا
سعیداسکندری بازدید : 52 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

سوال کنکور:از کجا کفتر می آیه؟
1-از اون پایین کفتر می ایه
2-از اون بالا کفتر می ایه
3-اصلا کفتر نمی ایه
4-کفتر با زاویه 30درجه نسبت به افق به صورت مارپیچ می ایه

سعیداسکندری بازدید : 45 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
دخدره متولده 1378 استاتوس گذاشته " :|
اگر مرا نمیخواهی به من بگو منو در این بلاتکلیفی رها نکن
بعد من همسنِ این بودم تنها بلا تکلیفیم این بود سرِ دسشویی کدوم وری بشینم :| {-103-}{-103-}{-103-}{-103-}
سعیداسکندری بازدید : 44 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

امــــــروز یـه کـاری داشتـــــم رفتـه بـودم کـافــی نـت...
دیگــه داشــــت کـارم تمــــوم میشـــــد دیـــدم یـه دختـــره هــــم اومـــد صنـــــدلیٍ کنـار مــــا نشســـــتٌ بـا عجلـه
گـوگـــلٌ بـاز کـرد
مـــا هـــم فضــولیـــــمون گٌل کــرد گفتیــم یکـم لٍفتـــش بـدیــم ببینــــم میخــــواد چیکــــــار کنـــــه....

دیــدم نوشـت گـوشــــی مــــــدل گوشــــی مـامـانـم ولـــی صـورتــــی ش
سعیداسکندری بازدید : 58 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
زن به شیطان گفت :آیا میتوانی بروی و آن مرد خیاط راوسوسه کنی که
 همسرش را طلاق دهد ؟شیطان گفت:آری و این کار بسیار آسان است
 پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را
وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را دوست داشت و اصلا به طلاق فکرهم
نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف
 کرد. سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :چند متری از این پارچه ی زیبا
میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را
به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط درب را
 باز کرد وآن زن به او گفت:اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای
 ادای نماز،و زن خیاط گفت:بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش
 تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و
 سپس از خانه خارج شد.هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دیدو
 فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان
 موقع طلاق داد سپس شیطان گفت:اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت:صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر
 بازگردانم؟! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟ آن زن روز بعدش رفت پیش
 خیاط و به او گفت:همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی
 دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای
 نماز و آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و
پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و
 او را برگرداند به خانه اش.

والان شیطان در بیمارستان روانی به سر
می برد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم

سعیداسکندری بازدید : 43 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
 

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! plz
خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!
پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !
مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت!
مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی ، که اختیارش رو دارم ! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!
آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید ! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!
خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی " بچه سوسک مرده " بدهد.
آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد ! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم


سعیداسکندری بازدید : 50 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
دیروز تو خیابون با ماشینم داشتم میرفتم. یه مزدا3 هم که یه دختر پسر بودن ازم سبقت گرفتن. وقتی از کنارم رد شدن دختره به حالت تمسخر واسم شکلک در آورد. من هم گازشو گرفتم رفتم کنار ماشینشونو گفتم:
عزیزم عشق جدید مبارک. دیگه بهم زنگ نزن
از آینه بغل دیدم پسره دخترو پیاده کرد و رفت
نکته اخلاقی: با پسر جماعت در نیوفتین.
سعیداسکندری بازدید : 88 دوشنبه 07 اسفند 1391 نظرات (0)

هواپیمایی درحال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابر این یک نفر باید فداکاری می کرد.

زین الدین زیدان یک چتر بر داشت و گفت : من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید نجات پیدا کنم این را گفت و پرید .

برد پیت هم یک چتر دیگر بر داشت و گفت: من مح ...بوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید.

...

احمدی نژاد هم یک چتر بر داشت و گفت: من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید .

فقط دو نفر در هواپیما مانده بودند. یک پسر بچه نه ساله و پاپ ژان پل دوم . پاپ گفت: فرزندم ! من عمر خودم را کرده ام و آینده پیش روی تو است. بیا این چتر را بردار و خودت را نجات بده

پسر بچه گفت: احتیاجی نیست. اون آقاهه که می گفت باهوش ترین رئیس جمهور دنیاست، با کوله پشتی مدرسه من پرید بیرون ...

درباره ما
این سایت رسمی بوده وبا طراحی اختصاصی توسط آقای سعید اسکندری برای دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی همدان -1391 طراحی گردیده
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ايا كار كردن با سايت براي شما اسان است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 36
  • آی پی امروز : 116
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 839
  • باردید دیروز : 702
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 1,541
  • بازدید ماه : 1,541
  • بازدید سال : 64,740
  • بازدید کلی : 159,308
  • کدهای اختصاصی