loading...
سايت رسمي دانشجویان پرستاری همدان نيم سال دوم-1391
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
يلداي هرسالتان خوش وخرم وبه ميمنت وشادي 0 310 saeid
6ویژگی مهم یاران موعود عصر(عج) 0 87 saeid
فواید سبیل برای آقایان را بدانید 0 84 saeid
دختر عموی ((phd)) دار ما(داستان کوتاه) 0 69 saeid
محبوب خدا 0 64 saeid
حماقت یا جنون عشق؟ 0 65 saeid
دوستی.... 0 61 saeid
بيانيه شركت در نظرسنجي 0 65 saeid
نيمه شعبان مبارك 0 100 saeid
مرکز علوم و اعصاب ایران قطب علمی جهان می‌شود 0 77 saeid
اعلام تعرفه‌های جدید دندانپزشکی از هفته‌ آینده/ کاهش 70 درصد پرداختی مردم از \"خدمات د 0 83 saeid
هیچ ارتباط الکترونیکی از کنترل کامل سرویس‌های جاسوسی آمریکا مصون نیست/ \"NSA 0 89 saeid
خردسال ترين شهيد حملات داعش تصوير 0 92 saeid
بيوگرافي بهادر مالكي صداپيشه فاميل دور گفتوگو 0 204 saeid
شناسنامه فاميل دور 0 479 saeid
معرفي ديبي 0 140 saeid
كه بايان در اگر.... 0 74 saeid
در كلاه قرمزي 93 چه گذشت عكس وتيپوگرافي كامل 0 104 saeid
فامیل دور وببعی به صورت مستقل وارد انتخابات شدند! 0 71 saeid
بیوگرافی بچه فامیل دور عکس 0 360 saeid
lovely pics 0 68 saeid
چه کیفی میده اگه...... 0 74 saeid
داشتن ابرو خیلی مهمه عکس 0 78 saeid
دروغ میگم؟ 0 75 saeid
همه چی حل شد وقتی 0 62 saeid
گلایه یه هموطن لر از خدا 0 96 saeid
تفعلی براستاد سخن 0 66 saeid
حال واحوال! 0 65 saeid
چرا در سايت برخي از برنامه ها اجرا نميشه مثل صندلي داغ و...؟؟؟ 0 92 saeid
زمستونه وبرفو بارونه و... 0 100 saeid
سعیداسکندری بازدید : 60 چهارشنبه 14 اسفند 1392 نظرات (0)

 

Pouya Bayati - Door Az To Salha

دانلود آلبوم جدید و بسیار زیبای پویا بیاتی به نام دو از تو سالها
 
( ترانه : مسعود اصلانی ، مریم سلطانی ، پریسا سیر ، اصغر عظیمی مهر
و پویا بیاتی ، ناصر و نادر نامدار / آهنگ : پویا بیاتی / تنظیم : مهدی خیرخواهی )

 

 
 
 
 
MP3 320 Kb/s
 
 
 
 
MP3 128 Kb/s
 
 
 
 

سعیداسکندری بازدید : 21 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

كي انتظار آمدن آن بهاري كه در خود شكفتن شكوفه نرگسي را به همراه دارد، به پايان مي‌رسد؟!

سال هاست كه به اميد آمدنت چشم به آسمان دوخته‌ايم و ذره ذرة جان و دل را،‌ به فرياد «العجل» سپرده‌ايم با آن كه نداي أين بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف سينه مي‌سوزاند، قلب را به ناله «الغوث» اميد تپيدن داده‌ايم و چشم هايمان را با نور «ادركني» مزيّن ساخته‌ايم.

اين جا كوير دل به جرعه‌اي از باران تو نيازمند است تا از صحراي عدم به اقليم وجود راه يابد. آري من كه با هر نفسي لبريز نيازم،روي حاجتم به درگاه توست و چشم به انتظار آن كه، جام عطشناكم را تو لبريز از لطف خود سازي، همواره مثنوي ظهور را زمزمه مي‌كنم!

در هر جمعه، ثانيه‌هاي وصالت را با عشق مي‌شمارم و چشم به راه لحظه سبز اجابتم.

تو بهانه به جا ماندن و بودن عالمي، بقاي خلقت به واسطه حضور توست و ميان اين دامنة گستردة آفرينش حضرتت، من كي‌ام؟ ذره‌اي از غبار، كه تنها با نسيم خوش عطر تو، به هوا برخواسته است و اگر عنايتي نباشد در هواي حيراني و سرگرداني محو خواهم شد.

جانم مست تشرف به آستان پاك جمكران است و به جستجوي پيداي پنهانت و غيبت روشنت هر روز از مشرق آدينه طلوع مي‌كنم و لحظاتم را پرواز مي‌دهم تا شفاخانه وصل نياز.

مي خوانمت در غياب و حضور در سكون و عبور...

بيا كه نام تو آشوب عشق است در سينه عشاق.

براي ديدن تو دل‌ها لحظه‌اي دست از دعا بر نمي‌دارند تا خداوند آن طلعت رشيد را به آنها بنماياند.

اي بهاري ترين فصل‌ها و اي سبزترين بهاران، دور از نگاه پر مهر تو و دور از عنايت رحيمانه تو و دور از كمترين لطف بي اندازه تو، من خزانم و سردم.

بيا كه با تو بهاري مي‌شوم و با تو ريشه‌هاي عشق در من رويت خواهند شد!

اي عاشقانه ترين طراوت ترانه هستي! من فصل ناله و دردم. با شعر انتظار تو؛

«همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي        چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي»

رنگ شكفتن را در دل زنده نگاه داشته‌ام. بيا و دستم را بگير و از غرقاب هلاك گناه بيرون كش كه چيزي جز محبت و عشق بي دريغ تو، بيدارم نمي كند. تو را مي‌خوانم، اي همسايه پنهانم، پروانه دل را به سمت اشتياق تو پر مي‌دهم.

خسته از روزهاي بي‌تويي!

كاش كه خدا عنايتي كند و تو زودتر از زود بيايي...

تا ديگر بر دل زنگار گرفته ننويسم، اين جمعه هم گذشت، مولايم، چرا نيامدي؟!

«التماس دعا»

س. بابايي

سعیداسکندری بازدید : 21 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)
مسيرمان را يافته‌ايم: مصلح بودن اما پيش شرط آن، بر دوشمان سنگيني مي‌كند: صالح گشتن.

و چيزي غريب و سخت خواهد بود وصول آن، اگر ابزار آن نباشد.

محبوب مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»[1]. كساني كه در راه من قصد تلاش دارند و مي‌كنند، بدانند آنها را در مسير اصلي قرار داده و هدايت خواهم نمود. مهمترين ابزار ما در اين جهاد، وجود عشق و حركت بر مدار آن است. بي عشق مي‌توان همه چيز بود و شد اما پاي رنگ و معناي آن لنگ خواهد ماند.

هر كه در او نيست از اين عشق رنگ                        نزد خدا نيست به جز چوب و سنگ

(مولوي)

عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز چشمانمان، داشته مادي ديگر را مي‌بيند و در مقام مقايسه با خود و قضاوت مي‌نشيند.

عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز گوشمان بر روي طعنه‌ها و فحشهاي ديگراني دور افتاده. آنان كه خدا در قلبشان غايب و پشت ابر مانده است، كر نشده باشد.

عاشق نگشته‌ايم اگر هنوز روزنه‌اي از ترس و غم در قلبمان راه دارد كه: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»[2] كه از نشانه‌هاي واصلين اين است كه، غم و ترس بر آنها راه ندارد. كه اين با ايمان جمع نمي‌شود.

و آن امانت كه زمين و آسمان، توان بر دوش كشيدنش نبود، عشق است. كه بر زمين مانده است و مجال اندك و فرصت كوتاه.

كه زيبايي دريافت از تلاش ما، در هستي‌مان ظهور خواهد كرد و جلوه‌گر خواهد شد.

كه آرامش در قلب‌هايمان، همان پاسخ جهد و آسيب ناپذيري‌مان در اين مسير است.

با عشق، انتظار و صبر بر آن، آگاهانه‌تر، زيباتر و قابل تحليل‌تر خواهد بود.

هر كه عاشق نگشت، مرد نشد                  نقره فائق نگشت، تا نگداخت

(سعدي)

و خدا كند و خدا كند كه برق عشق خدا و وليّ خدا، چشمان مادي بينمان را كور كند.


[1] . عنكبوت: 69.

[2] . يونس: 62.
سعیداسکندری بازدید : 17 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

آواي بهار

هنوز هم منتظريم تا به الف قامتت، قيامت صغري به پا شود.

مقيم منزل شوقيم؛ شايد كه غبار چنان شهوار، سرمة چشمانمان شود.

هر روز، زيارتنامة خورشيد مي‌خوانيم؛ بلكه آسمان، ما را به باران بي‌دريغ مهر، ميهمان كند.

پرگار نگاه را به هلال ابروانت، كمانه مي‌زنيم؛ شايد كه برق نگاهت، لحظه‌اي، شهاب آسمان بي‌ستاره‌مان باشد.

اي مثلث هستي؛ كه اضلاع حضورت، زواياي عشق را ترسيم مي‌كنند، هيهات از طول هجرت و عرض كوتاه عمرها! هيهات از دست نا‌يازيدن به قلة ارتفاعت!

از آن روز كه استوانة عشقت، مدار پيچيدة زندگي را به رويم گشود، ديگر مجالي براي تصويرهاي خيالي ذهنم باقي نگذارد.

پيش‌تر از صاحب‌دلي پرسيد: «قاعدة عشق كجاست؟»

گفت: «آنجا كه قامت استوار مهدي عجل الله تعالي فرجه  بر آن عمود مي‌شود و خيمه مي‌زند».

گفتم: «آيا مي‌شود به شعاع بي‌نهايت و مركز عشق، دايره‌اي زد كه محيط، بر خواسته‌هاي دل باشد؟»

گفت: «اگر بتواني».

اما من هنوز هم نتوانسته‌ام پاسخ معادلات چند مجهولي بي‌معرفتي‌ام را بيابم. آخر چگونه مي‌توانم مختصات حضورت را در پهناي گيتي پيدا كنم؟!

كشتي شكسته‌اي مي‌گفت: «آيا در اين ظلمت شب و در هياهوي نعرة امواج خورشانِ بلا، ساحل نجاتي هست؟»

گفتم: «صبح، آن هنگام كه خورشيد حيات بدرخشد و امواج خروشان را بشکند، ساحل را در يك قدمي‌ات خواهي يافت».

و صبح در راه است؛ همراه سواري كه آسمان، منتهاي قامتش است؛ ستارگان، غبار جامه‌اش؛ بادها به فرمانش؛ لشكر زمان به دنبالش و بيرق صلح، به دستانش...

هنوز خاطرة كسوفت، اميد طلوع دوباره‌ات را نويد مي‌دهد. داستان هجر تو، داستان عجيب حضور شب در ميانة روز بود؛ آن هنگام كه در پس پردة ابر، پنهان شدي و روز را از ديدار آشنايت بي‌نصيب نمودي.

دوازده قرن است كه چشمان بي‌رمق دنيا، خورشيد درخشان را در صحراي ظلماني حيرت نمي‌بيند؛

دوازده قرن است كه سهيل آرزوهايمان را در افق طلوع سحر پيدا نمي‌کنيم؛

دوازده قرن است كه خود را در ميانة راه گم كرده‌ايم و راه را از چاه، نمي‌يابيم؛

و دوازده قرن است كه برق از چشمانمان نمي‌جهد و قلب در سينه‌مان نمي‌تپد؛ كه جان از كالبد عالَم، سفر كرده و خواب زمستانه، فلك دوّار را در آغوش گرفته است.

و خواهد آمد آن‌كه حضور سبزش، تلنگر بيداري خواب زمستانه‌مان باشد...

 بدان اميد

سعیداسکندری بازدید : 19 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

به يازده خم مي، دست ما اگر نرسيد

بده پياله كه يك خم هنوز سر بسته است

سلام بر آل ياسين

سلام بر بلنداي قيام و قعودت

سلام بر معراج ركوع و سجودت

سلام بر ذكر قرائت و قنوتت

سلام بر هنگامه طلوع و غروبت

سلام بر تو اي يگانه دوران

سلام بر تو اي موعود قرآن

سلام بر اي مهدي فاطمه عليها السلام

سلام بر تو كه پرچم برافراشتة هدايتي

سلام بر تو كه خود سلام و پيام آور سلامتي

سلام، سلام، سلام... .

1. مهدي جان: شكوة هجران و غم دوري از مصاحبت و ديدار تو را، فقط با تو نجوا مي‌كنم ـ اي انيس رفيق.

2. مولاي من: گرچه توان سرودن نام بلندت ما را نيست. اما ديدگان ناقابلم را وقف تماشاي قامت رعناي تو نموده‌ام و گوشة نگاهم را به ضريح سبز بشارت ظهورت، گره زده‌ام ـ اي طلعت رشيده.

3. مولاي من: از بي‌قراري اندوه دوري تو، گاه ديوانه وار سر به بيابان مي‌گذارم، گاه از حاجيان سفر مكه، مني و عرفات، نشان بي‌نشان تو را پرس و جو مي‌كنم و گاه خود در طواف مسجد مقدس جمكرانت، كنار ديوار، مي‌نشينم تا شايد عبور مهرانگيز تو را شاهد باشم و در خلوت سكوت تنهايي، حديث دلتنگي‌ام را با تو گفتگو كنم ـ اي مونس دل‌هاي بي‌قرار.

4. مولاي من: از درازاي تيره شب غيبت، چشم‌ها همه فرو خفتند، جز چشمان شيداي چشم به‌راهان كه در سياهي آسمان، فروغ تو را مي‌جويند ـ اي نور ديدة چشم انتظاران.

5. مهدي جان: در كوير غربت و تنهايي، از عطش جانكاه فراقت، گل بوته‌ها همه خشكيدند، سينه چاكان دل‌سوخته‌ات در جست‌وجوي نگاهت، تراوش باران بي‌ابر تو را مي‌طلبند ـ اي جوشش چشمه‌سار حيات.

6. مهدي جان: رهپويان جادة اندوه فراقت، در فراز و نشيب كرانه‌هاي اقيانوس انتظارت، پيوسته نگران آنند كه داغ حسرت ديدار تو را، ته‌نشين تپش قلب‌هاي آكنده از عشق تو گردانند ـ اي تنديس آرزوها.

7. مهدي جان: چه بسيار بوده‌اند؛ آناني كه طومار حرير عشق تو را بر دل پيچيده و آرزوي هم نفس شدن با تو را، با خود به دل خاك هديه برده‌اند و چه فراوان‌اند كساني كه سخت مشتاق‌اند تا سروش رهايي «نُريد اَن نَمُنَّ» را از زبان پر مهر تو بشنوند و گوش جان شان را با نداي دل‌انگيز پيام تو نوازش دهند ـ اي آرامش قلب‌ها.

8. مولاي من: من با تو، عهد و پيمان مي‌بندم كه در شبستان غيبت و غربت، هيچ گاه از آمدنت نوميد نخواهم شد. و سوگند وفاداري ياد مي‌كنم كه در رفت و آمد شب‌هاي بي‌فروغ، اگر صبح ظهورت همچنان محجوب و پنهان بماند، باز هم مي‌آيم و در كمينگاه افق آرزوها، چشم به راهت مي‌مانم و در پي جوشش ترحم نگاهت آرام آرام اشك مي‌بارم تا شايد طلوع فجر تو را، از فراز قله صبر و اميد، به تماشا بنشينم ـ اي صبح اميد و آرزوها.

9. مولاي من: محبت و عشق تو، با تار و پود وجودم آميخته است و اميد ديدارت، در اعماق قلبم، جوانه زده است. با پيمانه‌اي از اميد و التماس، از تو مي‌خواهم بيش از اين وقفه و تأخير روا مدار، كه در زنگ آمدنت طاقت و بردباري‌ام را به آخر رسانده، بدنم نحيف گرديده، اشك چشمانم خشكيده، نور ديدگانم تيره و تار گشته، مگر نه اين است كه اين سوز و آه را مرحمي، اين درد و ناليدن را درماني و اين غم را پاياني نيست؛ جز هنگامه ظهور و اجلال حضور، پس بيا و برخيز كه:

ديگر قرار بي‌تو ماندن نيست ما را                كي مي‌شود روشن به رويت چشم ياران.

10. مهدي جان: در تاريخ عشق و حرمان و وصل و هجران، كدامين محبوبي را مي‌توان يافت كه ناز آمدنش اين گونه دير پا و فرسايش كننده باشد، مگر جذبه و ناز تو؟ پس بنماي رخ و برخيز كه رؤيت هلال چهرة دلربايت چه قدر شوق‌انگيز و بهجت آور است ـ اي طلوع تماشا.

گر تو به صدهزار چهره نمايان شوي مرا                     من با دو صد هزار ديده تماشا كنم تو را.

11. مولاي من: در پهن دشت وا ماندگي و اضطرار، از سر بي‌قراري و ناچاري تو را مي‌خوانم كه اي آخرين اميد، بيا و درياب شوريده دلان دل رميده را:

بيا كه در اين انتظار خواهم مرد                    در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد.

12. مهدي جان: تو خود مي‌داني كه چه دشوار است سپري نمودن دوران انتظار و چه بي‌مقدار است دنيايي بي‌تو بودن. اما تو خود، آگاهي كه در اين گردش تا ريكي‌ها، با كوله بار سنگين اندوه ديدارت، نشان كوي بي‌نشان تو را مي‌پايم و به اميد فرداي با تو بودن، نفس مي‌كشم ـ اي مونس و هم نفس بي‌نوايان.

13 مهدي عزيز: هر سال در پانزدهم شعبان، تولد خجستة تو را جشن مي‌گيريم و بزم سرور و شادي، برپا مي‌كنيم اما اين بزم بي‌حضور دلدار را، هيچ طراوت و شكوه نمي‌بينم. زيرا شكوه و خرمي را در طراوت بهار، بايد نظاره نمود كه تويي بهار همة رويش‌ها و طراوت همه گل‌ها. ـ اي تنها گل نرگسي آفرينش.

14. مهدي جان: گرچه عندليبان غزل خوان بوستانت، شادمانه در ترنم سرود آمدنت، ترانة بهار را مي‌سرايند. اما داستان طولاني مشتاقي و مهجوري تو، گو اينكه بهار بي‌حضور تو را، پاييز هميشگي خسته دلان نموده است ـ اي بهار بي‌پايان بركت و رحمت.

15. مولاي من: پس بيا كه سر سپردگان حريم ولايت، نويد آمدنت را لحظه شماري مي‌كند و چشم انتظاران ساحل سبز نجاتت، نستوه و پايدار همچنان تو را مي‌خواند ـ اي موعود قرآن:

موعود من كه چشم به راهت نشسته‌ايم                 آواز مي‌دهيم تو را با گلوي عشق.

16. مهدي عزيز: از اينكه مي‌بينم تلالو نور طلوعت، بر روزنه‌هاي افق آسمان بيداري، كم كم پديدار مي‌گردد و شكوفه‌هاي صبر و اميدم به بار مي‌نشيند، از سرور و هيجان، همه وجودم لبريز مي‌گردد چون صداي پاي آمدنت به گوش مي‌آيد و نويد فرح بخش نزديك شدن ظهورت در فضاي جهان طنين انداز مي‌باشد. بي‌بينم كه شكوه طبل رسيدنت، كاخ‌هاي سفيد و سياه فرعونيان زمان را به لرزش و ريزش انداخته و وحشت از هيبت و رعبت، خواب راحت را از چشم جباران و طاغوتيان جهان خوار، ربوده است ـ اي آخرين طوفان.

17. مولاي من: وقتي چشم‌انداز نگاهم را به آفاق جهان مي‌دوزم، همراهي و جنبش هستي را نيز احساس مي‌كنم. مي‌بينم كه زمين و زمان در شتاب تدارك جشن آمدنت، به تكاپو افتاده و خلق محروم جهان از شوق رويش دوباره به وجد و خروش آمده تا براي در آغوش كشيدن تجسم آرمان‌ها، خود را آماده كنند ـ اي كعبة مقصود دل‌ها.

18. محبوب دل‌ها: هم اينك خيل عظيم مشتاقانت، در صف طويل انتظار، به پيشواز مژدة ظهورت به پا خواسته‌اند تا در همايش بزرگ آدينه روز موعود، هم صدا با فرشتگان آسمان، فرمان «جاء الحق» حضور شكوهمندت را در پهنة گيتي جشن بگيرند:

دهيد مژده به ياران كه يار مي‌آيد                             قرار گيتي چشم انتظار مي‌آيد

كليد صبح به دست و سرود عشق به لب                  زانتهاي شب آن شهسوار مي‌آيد

جهان براي تماشا، به پاي مي‌خيزند             به پاي بوسي او، روزگار مي‌آيد

قنبرعلي صمدي

سعیداسکندری بازدید : 19 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

صبح جمعه هزاران عاشق در مهديه، همنوا با هم دعاي ندبه را مي‌خواندند؛ همراه با آنها شدم تا به اين قسمت دعا رسيدم «أين بقيۀ الله؟» كجاست حجت خدا؟ با خواندن اين فراز کمي به فکر فرو رفتم.

به راستي او كجاست و چرا از ديده‌ها پنهان گشته؟ چرا نمي‌آيد و درد دردمندان را شفا نمي‌دهد؟ چرا نمي‌آيد كه دل عاشقانش را شاد و چشم آنان را روشن گرداند؟ چرا نمي‌آيد تا كلبة احزان خلق را گلستان نمايد و روزگار شوريده‌مان را به سامان برساند؟ چرا نمي‌آيد تا كشتي طوفان زده ما را به ساحل نجات برساند؟ آيا هنوز وقت ظهور نرسيده؟ آخر تا چه مدتي بايد درد جدايي كشيد؟ تا كي بايد حسرت كشيد و زهر فراق چشيد؟...

و انديشيدم و انديشيدم و...

آنگاه با خودم گفتم: ببين براي آن روز چه كرده‌اي و براي يار چه آورده‌اي؟ آيا زماني كه خدمت حضرتش برسي، احساس سربلندي مي‌كني كه با دست پر آمده‌اي؛ يا خجالت مي‌كشي از آن كه حتي آقا نظري به تو بيفكند؛ چراکه با دست تهي آمده‌اي و يا بدتر از آن، غرق گناه! آيا در زمان ظهور دعوتش را لبيك مي‌گويي و در ركاب ايشان آمادۀ جان بازي خواهي بود يا اين كه خود و زندگي‌ات را بر قيام ايشان مقدم خواهي کرد؟ بنگر به حال خويش و ديگران، آيا «از تو به يك اشاره، از ما به سر دويدن» زبان حالتان هست يا  فقط لقلقة زبان است و بس؟ مطمئن باش كه اگر امام4 به اندازة كافي يار بيابد قيام مي‌كند و چشم همه به جمالشان روشن مي‌شود؛ پس دليل عدم ظهور امام را بايد در خود بجويي. ما بايد از خودمان شروع كنيم و خويشتن را صالح گردانيم تا منتظر واقعي باشيم و بتوانيم لايق ديدار گرديم.

چشمي كه بود لايق ديدار ندارم

دارم گله از چشم خود، از يار ندارم

 

سعیداسکندری بازدید : 17 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

چند صباحي بود كه مي‌خواستم برايت نامه‌اي بنويسم، اما نمي‌شد و حالا دست به قلم برده‌ام تا حرف‌هايم را به تو بگويم اي مونس شب‌هاي تارم، اي مولاي من!

با خود گفته بودم نامه‌ام را كنار مزار مادرت خواهم گذاشت تا زودتر از همه نامه مرا بخواني اما به ياد آوردم هرگز جايي براي نامه‌ام پيدا نخواهم كرد، امروز تصميم دارم با قلم صبر بركاغذ اعتقاد حرف‌هايم را بنگارم و آن را درون پاكت خواهش بگذارم، بر رويش تمبر ايمان بزنم و آن را درون صندوق اخلاص بيندازم تا پستچي انتظار آن را به دست تو برساند.

اي خورشيد آفرينش! سال‌هاست كه سرود آمدنت را در ترنم باران و فرياد آبشاران و نماي چشمه‌ساران مي‌شنويم و به اميد ديدنت يأس را بر كوه‌ها سر مي‌بريم. سالهاست كه از شهر ويران افكار‌مان بر قله‌هاي رهايي گام مي‌نهيم تا لحظه‌اي نسيم بهاريت را احساس كنيم.

اي گل سرسبد آفرينش! به ما گفته‌اند: وقتي تو بيايي عدالت بر كرسي مي‌نشيند. ما منتظريم تا با آمدنت سلطه ستم واژگون شود و غافلان زمانه از خواب غفلت بيدار شوند.

آري گل نرگس به ما آموخته‌اند؛ كه ظهور تو بي‌ترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد كرد و ما بي‌صبرانه به انتظار جشن ظهورت نشسته‌ايم.

امروز مي‌خواهم از خودت بپرسم؛ اي مهتاب آسمان خلقت! تا سپيده دم فرج چند نافله باقي است؟ تا كي در آدينه‌هاي عمر با دست‌هاي بلند «ندبه» تو را التماس كنيم؟ تا كي كوه‌سارها بي تكيه‌گاه باشند؟ تا كي همچون گل‌هاي آفتاب‌گردان در پي آفتاب باشيم؟

اي اجابت كننده هر دعا! پنجره قلب منتظران رو به آسمان بي‌كرانت گشوده است تا با يك اشارت تو، غبار اندوه غيبت از دل‌ها برخيزد و چشم‌ها به تماشاي باران ظهور بنشيند و اكنون اي پيام همه رنگ‌هاي روشن، از گل زيباي باغ عدالت كه ما با تمام وجودمان در انتظار ديدارت هستيم، اي سكوت و وقار زيباي شب‌ها! اي درخشش ماه و ستاره‌ها كه خود وعده داده‌اي مي‌آيي، بيا و عهدي را كه با ما بستي به جا آور، ما هنوز سر همان كوچه سبز كه به انتظار ختم مي‌شود ايستاده‌ايم و بي‌قرارتر از هميشه نداي انتظار سر داده‌ايم. خدايا، شب يلداي هجران را به يمن ظهور ماه كاملش كوتاه كن و به ما توفيق ده تا طلوع جمالش را از نزديك ببينيم.

حميده‌ دانشجو - امان شماره 12


AddThis
سعیداسکندری بازدید : 28 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را


سعیداسکندری بازدید : 28 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

یا اباصالح،

شب میلاد تو، هنگامه گشودن پنجره های امید است به روی بغضِ ستم دیدگان بی پناه تاریخ.

میلاد امید مستضعفان و آخرین امام شیعیان مبارک


سعیداسکندری بازدید : 34 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،

پلی از نیاز می زدم. پلی از انتظار،

از غیبت تا ظهور


سعیداسکندری بازدید : 36 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

چه انتظار عجیبی

تو بین منتظران هم

عزیز من چه غریبی !

عجیب تر آن كه چه آسان

نبودنت شده عادت

چه بی خیال نشستیم

نه كوششی ، نه تلاشی

فقط نشسته و گفتیم :

خدا كند كه بیایی


سعیداسکندری بازدید : 38 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

شاید آن روز که سهراب نوشت:

"تا شقایق هست زندگی باید کرد"

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید اینگونه نوشت:

هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی بی مهدی

زندگی با غم‏هاست


سعیداسکندری بازدید : 36 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست

توفان زده‏ ام مرا نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه یا مهدی

نذر گل نرگس صلواتی بفرست


سعیداسکندری بازدید : 21 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

ای رایحه دلنشین باغ هستی، ای خورشید رخ برکشیده در پس ابر، ای سفر کرده… تا کی تو همچنان در غیبت و دیده به راهانت در شرار هجران…

جان جهان نثار قدومت باد میلاد نور مبارک


 

ای یوسف زهرا کی می‌آیی تا این تقویم مانده بر دیوار انتظار را،

ورق زنی و مرهم نگاه مهربانت را بر زخم دل نشانی.


 

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد

ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت

صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

 
 
 
دردِ تو را به تنهایی نمی‏کشم که تمام سنگریزه‏های زمین، منتظر گام‏های تواَند تا کوه شوند و پرچم تو را در اوج عشق خود برافرازند و آن وعده محتوم، چه نزدیک است؛ اگر عاشق باشی
 
 
 

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات

بر جان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست

بهر فرج و ظهور مهدی صلوات


گفتم که خدا مرا مرادی بفرست

طوفان زده ام، راه نجاتی بفرست

گفتند که با زمزمه ی “یا مهدی”‌

نذر گل نرگس صلواتی بفرست


سامــــرا امشب چه نازی می‌کند

بـــــر زمینهــا یکه تـــــازی می‌کند

روز میـــــلاد گـــل نــرگس زشـــور

آسمـــــان هم عشقبــازی می‌کند

قدم ‌هایت بوسه‌گاه چشم‌هایمان ای گل نرگس

جشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می‌پیوست

میلاد نرگس پنهان گرامی‌باد

بر منتظران این خبر خوش برسانید

کامشب شب قدر است همه قدر بدانید

با نور نوشتند به پیشانی خورشید

ماهی که جهان منتظـرش بود درخشید


 

سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زیبا

گلى کز بوى دلجویش، جهان پیر شد برنا

به صبح نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدى

که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا (س)


 
ای دل شیدای ما گرم تمنای تو

کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو

نیمه شعبان بود روز امید بشر

شادی امروز ماست نهضت فردای تو


 

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .


ای مخزن سر کردگار ادرکنی

ای هم تو نهان هم آشکار ادرکنی

بگزیده برای خویش هرکس یاری

ای در دو جهان مرا تو یار ادرکنی . . .


گویند کسان که روز عید آمده است

این نکته بطبع من بعید آمده است

روزیست به ماعید که گویند همه

زان یار سفرکرده نوید آمده است


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 

 
 

 

سعیداسکندری بازدید : 62 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)
مسئول موسسه فرهنگي موعود عصر (عج) ادامه داد: بي‌تقوايي و رواج فحشا و بيماري‌هاي مختلف نشانه ديگري است به طوري كه در حال حاضر 45 ميليون نفر در دنيا مبتلا به ايدز هستند و هر سال 5 ميليون نفر به اين تعداد اضافه مي‌شود كه 5 ميليون و 200 هزار نفر كودك هستند و نيمي را نيز از اين جمعيت زنان تشكيل مي‌دهند و در كشور ما نيز 60 هزار نفر مبتلا به ايدز هستند كه تاكنون 2 هزار و 121 نفر جان باختند.

 

مسئول موسسه فرهنگي موعود عصر (عج) گفت: طبق گفته اكثر محققان از يك هزار و 200 نشانه‌ آخرالزمان تنها پنج نشانه باقي مانده است<SPAN style=""FONT-FAMILY: " 10pt? FONT-SIZE: ?sans-serif?; ?Tahoma?,>بقیه در ادامه مطلب....

درباره ما
این سایت رسمی بوده وبا طراحی اختصاصی توسط آقای سعید اسکندری برای دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی همدان -1391 طراحی گردیده
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ايا كار كردن با سايت براي شما اسان است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 36
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 767
  • باردید دیروز : 702
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 1,469
  • بازدید ماه : 1,469
  • بازدید سال : 64,668
  • بازدید کلی : 159,236
  • کدهای اختصاصی