این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،
پلی از نیاز می زدم. پلی از انتظار،
از غیبت تا ظهور
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
توفان زده ام مرا نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست